غیر قابل هضم است که چنین سریال پر طمطراقی در ابتداییترین جنبههای ساختار بصریاش لنگ بزند. کارگردان و مدیر فیلمبرداری به جای طراحی دقیق دکوپاژ و خلق پلانهایی غنی به لحاظ زیباییشناختی، سعی کردهاند به هر قیمتی که شده به نماها تنوع کمّی بدهند. به همین خاطر دوربین در بسیاری از سکانسها آرام و قرار ندارد و سردرگم است. مثلاً در بین پلانهای گفت و گوی عادی دو کاراکتر ناگهان با نمایی مواجهیم که دوربین در زاویه بالای سر آنها(هایانگل) قرار دارد. یا بدون هیچ علت دراماتیکی نقطه فو از چهره یک شخصیت فنی و بی هویت در پس زمینهی تصویر به شخصیت اصلی در پیشزمینه منتقل میشود. گویی همه چیز فراهم شده تا بیننده از درون فضای سریال به بیرون پرتاب شود! گنجاندن اینسرتهای بی ربط حین دیالوگها، تعیین اندازه پلانها بدون در نظر گرفتن بار دراماتیک صحنه، تنظیم غلط لوک روم و جهت نگاه بازیگر، همچنین ترکیب بندی قناس بعضی نماهای اور شولدر که باعث ایجاد فضای به اصطلاح مُرده در میانه کادر و یا سبب بیرون زدن دست بازیگر از قاب میشود، از جمله نمونههای این معضل هستند. ضمناً حرکات دوربین هم از این شهگی بینصیب نیست. برای مثال در قسمت دوم سریال سکانس شام خوردن خانواده وزیری فرا میرسد. به سیاق دکوپاژ کلاسیک ابتدا یک نمای مادر از میز شام داریم در حالی که کاراکترها مشغول رد و بدل کردن دیالوگ هستند. طبعاً انتظار میرود این پلان بعد از چند لحظه مکث به مدیومشاتها کات بخورد. اما زهی خیال باطل! دوربین با یک حرکت دالی به عقب رفته و طی 27 ثانیه به تدریج از مرکز صحنه دور و دورتر میشود و نهایتاً کات به مدیوم شاتها! خلاصه اینکه سینماتوگرافی در معمای شاه به شکلی «غریب» دچار ضعف و غیر قابل تحمل است. آخر چرا باید سازندگان یک سریالِ «الف ویژه» داغ سنگینی چون درست اجرا نکردن نمای اور شولدر را بر دلمان بگذارند؟!
منتشر شده در هفت راه
درباره این سایت