ماییم و لذت غرق شدن در دنیای هزار رنگ یک دختر بچه‌ی شه! انگار بهارِ قصه‌ی ما خیال پردازتر از آن است که در چارچوب‌بندی‌های دنیای سرد و بی‌مزه‌ی آدم‌بزرگ‌ها بگنجد. هر چقدر هم که ننه آقا و چمبلقوز و بقیه زور بزنند نمی‌توانند بهار را از لذت هم صحبتی با دوست و رفیق‌های خیالی‌اش در کتاب داستان‌ها و گچ کاری‌های دیوار حمام منصرف کنند. تمام دنیای او، همین شیطنت‌های یواشکی‌‌ست! همین سرک کشیدن در محدوده‌ ممنوعه‌ی خانه غربتی‌ها، دَرِ صندوقچه اسرار را گشودن و دخترِ پادشاه شدن. همین معاشرت‌های کوتاه با پسرخاله‌اش طاهر، که ظاهرش اسم‌فامیل بازی کردن است و باطنش عاشقانه‌های پاک کودکی.

همه بچه‌ها دوست دارند هرچه سریع‌تر قد بکشند تا داخل آدم حسابشان کنند. برای بهار اما گذر زمان کارکردی مع دارد. اگر بزرگ شدن به این است که آدم به زور ننه آقا از بازی کردن با طاهر که هیچ، از رویابافی و اختلاط با خودش هم محروم شود و در عین حال زخم و زگیل‌های چسبیده به تنش نیز یک رفتار بزرگسالانه‌‌ی دیگر یعنی رعایت فلان رژیم غذایی سفت و سخت را به او تحمیل کنند، مسلم است که بهار باید آرزو کند ای کاش هیچ‌گاه بزرگ نشود! اصلاً باید هم بر خلاف آدم‌‌بزرگ‌های ترسو، با شجاعت تمام بگوید از بُمباران نمی‌ترسد چراکه به خیالش اگر بمیرد هم دکتر تنگی نفسِ ساکنان عالم برزخ خواهد شد! با این اوصاف گویی مرگ بهترین هدیه‌ایست که جنگ می‌تواند برای دخترک به ارمغان آورَد. بهار به قیمت جانش هم‌که شده قایقِ قرمزی که از پدر جایزه گرفته بود را به آب می‌اندازد و بعد، هنگامی که بالاخره نقاشی‌اش پیش چشمان پدر به نمایش درآمده، ما نیز درست مانند پدرش به او افتخار می‌کنیم چراکه دیگر باور کرده‌ایم زمین، پست‌تر از آن است که بلندپروازی‌های بهار را تاب بیاورد.


«منتشر شده در  هفت راه»


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

آبکاری کروم سیدعبدالحمید حسینی داراب - قلعه بیابان Shirazjeep فیلتر شکن رایگان برای کامپیوتر اولین و بزرگ ترین سایت استیکر تلگرام نمایندگی فروش هایگلاس Aisik Agt پندار کلیپ بانک لینک های دانلود فیلم ، دانلود سریال و دانلود آهنگ میباشد. دیارکازرون ؛ مهدسلمان فارسی وب سایت رسمی مهندس حمیدرضا رسول اف